- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مرثیۀ امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
دلـم بـدون تو محـکـوم بر پـریشانیست همیشه گوشه نگاهت علاج حیرانیست سـلام حـضـرت ابـن الـرضـای دوم مـا فـدای تو چه قَـدَر رأفـتت خـراسانیست تـو در تـمـام حـرمهـا کـنـار من هـستی زیارتم همه لطفـش به جامعهخوانیست عـلـیِ چـارمِ دیـن، هر که بـنـدۀ تو نشد تمـام بنـدگیاش کـفـر و نا مسلـمانیست بـه مـیـوۀ دلـت آقـا بـگـو کـه بـرگــردد بهار، گـم شده اینجا، هـوا زمستانیست ز خشکسالی و قحطی چه غم که دل بستم به خانهای که همیشه در آن فراوانیست چه در کـنار گدایان، چه کاخ آن ملعون به هر کجا که رود کار او سلیمانیست عزیز مصر بریز اشک بر عزیز جواد میان سامره مانده، غریب و زندانیست چه آمده است به یادش میان بزم شراب هوای حضرت دریا چه قدر طوفانیست دوشنبه، گریه، حسن، سامرا مدینه شده دوشنـبههای حـسنها همیشه بارانیست حسن به گریه فقط زیر لب بگوید شکر که دست دیو و دد اینجا عقیق بابا نیست
: امتیاز
|
زبانحال امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام قبل از شهادت
سهـم من از مـصیبت جـدّم حساب شد پـایـم هـمیـنکه باز به بـزم شـراب شد مردانه بود بزم و دلم یاد عمّه سوخت دیـدم چـقـدر عـمـهام آنـجا عـذاب شـد بسیار گریه کردم از این غصه که چرا نامـوس کـبریا به کـنـیزی خـطاب شد میخـواند جد من به لبش آیههای نور افـسوس خـیزران به لب او جواب شد تشتِ زر و شراب و سر و کـینۀ یزید اینـهـا دلـیـل رفـتـنِ تاب از ربـاب شد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
با شما عاقـبت شیعه به عزّت ختم است آخـر و عاقـبت ما به سیـادت ختم است از ازل چشم جهان سمت شما بوده و هست مقـصد عـالم امکان به امامت ختم است هـمه نـورید، هـمه هـادی أمّـت هـسـتید پس سرانجام بشر هم به هدایت ختم است مـا گـرفـتـار گــنـاهـیـم ولـی اهـل رجـا جـادۀ جامـعۀ ما به شـفـاعت خـتم است از گـنـاهان کـبـیره است دل جامـعه پُر کار این جامعه اما به زیارت ختم است « مَن أتاکُم » چه نجاتیست سر راه بشر! با تو پایان حوائج به سعـادت ختم است چیست در حکمت« فَالرّاغبُ عَنکم مارق»؟ راه، جز راه تو باشد به هلاکت ختم است ولی آنکس که در این سِیر « لَکُم لاحِق» شد راه او « گرچه گنهکار» به جنّت ختم است تو دعا کن که من از معصیت آزاد شوم که دعای تو یقـیناً به اجـابت خـتم است یا عـلیِ بنِ محـمّـد! چه غـریـبی! اصلاً قسمت هرکه علی گشته به غربت ختم است تو چه مقتول و چه مسموم، جهان میداند که سرانجامِ امامت به شهادت ختم است
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
در بستری افـتاده بیجان پیکر توست بر خاک از زهر جفا بال و پر توست آقا دگـر تـاب و تـوان رفـته ز جسمت دلـواپس فـرزند دو چـشمان تر توست زهـر جـفـا جـسـم تو را درهم کـشـیده در بـسـتری انگـار جسم لاغـر توست در حـجـرۀ در بسـتـهای افـتادی از پـا آه و فغان و بیکسی دور و بر توست از داغ و درد کـوچهها بیتـاب هستی در گوش جانت نالـههای مـادر توست پـیـری چه زود آمـد به استـقـبـالت آقـا زهـر جـفا در بین حجـره یاور توست در سامـرا دور از وطن تنهـا غـریبی تنهـا کـنـار بـسـتر تو هـمـسـر تـوست گویند لبتـشنه تو جان دادی به بسـتر در ساعت آخر فغان در حنجر توست بالا سرت وقت شهادت عسکـری بود یا آنکه روی خاک حجره پیکر توست
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
مـرغ دلـم پـر زد بـه بـام سـامـرایـت سر مینهد بر تربت صحن و سرایت ای قـبـلـۀ امـیـد، اشـکـم شد وضـویـم دارم نـمـاز عـشـق در پـائـیـن پـایـت در خـلـوت روحـانیام، صد بار گـفتم ای باعث هـسـتی، همه هـستی فدایت هرگـاه رو کـردی به محـراب عبادت گـوش فـلک پُر شد، ز بانگ ربّـنایت گر هر فـراز جامعه صد جـلـوه دارد شد این دعا یک جلوه از، قدر و بهایت دشـمـن به خـامـوشی تو کـوشـیـد اما پیچـیـد در هفـت آسمان بانگ رسایت هنگـام بـیـمـاری دلت تا کـربـلا رفت تا زیـر آن قـبـه، کـنـد شیـعـه دعـایت بـرهـم زدی بـزم شـراب ظـالـمان را وقتی به شعری، در ترنّم شد صدایت افـسـوس از زهـر ستـم آتـش گـرفـتی شد آب مثل شمع غـم، سر تا به پایت با عسکری پیداست داغ تو چه کرده است وقـتی گـریـبان را دریـده در عـزایت بگـذار تا جان «وفایی» سوزد از غم در وسـعـتی از غـربت درد آشـنـایت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
شب بود قبله جانمازی سوی او داشت کعـبه برای دیـدن رویش وضو داشت قد قامتش با روز شب را کرد محشور سجاده با هر سجدهاش نـور عـلی نور
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
دهـمـیـن نـور کـبـریـا هادی روشـنــای مـسـیـرهـا هـادی ما کـجـا و اسـیـر گـمـراهـی تا دلیل است و رهنـما هادی زندهام همچنان ز رحمت تو مدح خوان شکـوه عترت تو میچکد نـور حق ز دامـانت پــدر و مــادرم بـه قـربـانت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
همان کسی که تو را خـانۀ گـدایان بُرد و یا به قصد جسارت به قعر زندان بُرد برای این که علوم از تو منـتـشر نشود مـیـان لـشکـر با آن همه نگـهـبـان بُـرد کجـاست تا که بـبـیـند حـریم تو امروز چقـدر غـصه و غـم از دل پریشان بُرد چــقـــدر درد بــرای طــبـیـب آوردنــد مریض از حـرم تو چـقـدر درمـان بُرد همان حـرم که برای غـبار آن، جبریل هزار شهپر و یوسف هزار مژگان بُرد به قـدر ظـرفـیت سائـلـش تـفـضل کرد که خضر، علم لدن، تخت را سلیمان بُرد چه شیر پرده چه شیر درنده یکسان است از این جهت که از امر امام فرمان بُرد دل شراب هم از این مصیبتش خون است طَهور را به سرای شـراب مهـمان بُرد شـراب بـود ولـی او یــزیـد شـام نـبـود مگر که چوب به سمت دهان و دندان بُرد؟!
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
صحن و سـرایت بُـوَد کـعـبـۀ اهل ولا رو بـه تـو آوردهام زادۀ خــیــرالـنـسـا وصف کرامات تو بُرده دل از سائلان زنـده شـود مُـرده از نـام مسـیـحای تو سرمـۀ چـشـم همه خـاک کـف پـای تو قصـۀ تنـهـایـیات میرسـد از سـامـرا بانگ هم آوائـیات میرسد از سامـرا هر کـه به کـویـت بـرد راه پی الـتـجـا تـا بـه ابـد میشـود از کـرمـت پـادشـا غربت جانکاه تو شاعر بزم غـم است گریه بر اندوه تو تا به قیامت کم است
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
سخن از ظلمت و مظلومیت آمد به میان شهر بـیداد رسـیدهست به اوج خـفـقان از خــداونـد نـبـایـد اثـری بـاشـد اگــر از دهان « مـتوکل» برسد صـوت اذان بر لب منبر و مسجد، زده شد مُهر سکوت مجرم است آنکه برد نام علی را به زبان راویان سلـسله در سلـسله در بند شدند شیـعـیـانی مـتواری شده هـمپای زمان بدعتی تازه بنا گشت از آن لحـظۀ تلخ که مـزار پـسر شـاه نـجـف شد ویـران دلـم از درد شکـسـتهست خـدا میدانـد آه ایـن قـصـۀ جـانـسـوز نـدارد پـایـان بـاز بـیوقـفـه بـه دریـا زدهام بـادا بـاد نیـسـتم، نیـستم از عـاقـبـتـش دلنگران جان به کف باید از اولاد علی دم زد و بس »ابن سکیت» چنین راه به ما داده نشان عقل دیگر سر عقل آمد و بیواهمه گفت: قـلب بیدغـدغـۀ عـشق نـدارد ضربان دهمین عشق بلافـصل! سلام ای دریا! پاکتر از نفـس صبح سلام ای باران! خود به خود پرده ز چشمان تو میرفت کنار که حـقـیقت نشد از چـشم تو آنی پنهان به حضورت به قدومت شده دلگرم زمین به سحرهای سجود تو گواه است زمان شرح و تفـسیر نگـاه تو کتابیست جدا جذبـۀ مـاه، پُـر از مهـر، وَ تیغـی بُرّان از در «جامعه» هرکس به حقیقت برسد غـفـلت جامعـه او را نـکـند سرگـردان همگی دست به شمشیر، چه میفرمائید؟ آسمان منتظـر توست کران تا به کران تو فـراتـر ز بـیـانـی به خـداونـد قـسـم سخن شعر نبودهست به جز «سَبقِ لِسان« متن تاریخ فقـط گفت که مسمـوم شدی هیچکس هیچ نگفت اینکه چه بوده جریان؟ سامرا کُشت تو را نور تو خاموش نشد سامری مانده و انگشت تحیر به دهان غم دیدار حـرم کنج دلم جا خوش کرد به دعـایی دل ما را به مرادش برسان
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
عـلـی الـدوام نمکگـیر دست خـوبـانم چه سِرّی است در این رابطه نمیدانم! سوار کـشـتیشان میکنند سگ را هم کنار نوح که هستم چه غـم ز طوفـانم فـقـط بـه دامـن آل عـلـی دخـیــل شـدم اگـرچـه تـر شـده با هـر گـنـاه دامـانـم سـلام حـضرت هـادی! سـلام اربـابم! بگـیـر دسـت مـرا خـسـتـهام پـریـشانم به زیر دست شما تربیت شدم یک عمر همـیـشه نـان تو بـوده به زیـر دنـدانـم بـیـا که پـوزه بـمـالـم به پـات آقـا جان مرا تو شـیـر حـسـابم بکـن نه انـسـانم دلـم گرفـته بـرایت غـریب جـان دادی برای مـادرتان باز روضـه میخـوانم عـزا عـزا! جـگـر فـاطـمه شـرر دارد عـلی شدن چـقدر رنج و دردسر دارد مصیبت است که از دوستان جدا باشی اسـیـر هـر شـبـۀ نـانـجـیـبهـا بـاشـی دلت بـرای مـدیـنـه هـمـیـشه پَـر بـزند ولی هـمـیـشـه گـرفـتـار سـامـرا باشی دعای اهل و عیالت به پادگان این است که از جـسـارت سـربـازها رهـا باشی عـزیـزکـردۀ زهـرا! نـبـیـنـم آقـا جـان به روی خاک بیفتی و بیعصا باشی! تو خورده ای به زمین گونه ات چرا خاکیست؟! بـرای آنـکـه عـزادار کــربـلا بـاشـی! دلت شکست ولی شکرحق سرت نشکست قـرار نیـست که با سنـگ آشـنـا باشی قـرار نیست تنت را به نـیـزهها ببـرند قـرار نیست که بـر روی بـوریا باشی مـیـان نـالـۀ تو کـف نـمـیزنـد احــدی خدا نخواست که بین سر و صدا باشی تمام اهل حرم خـانـهاند! پشت حجاب! به فکـر غـارت پوشـیهها چرا باشی؟! چه روضهها که نهان مانده است با زینب بزن به سیـنـۀ خـود دم بگـیر یا زینب
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
دارد امـیـد که دردش به مُـداوا نکـشد با چنین درد غمش کاش به فردا نکشد زهر خورد و جگرش سوخت لبش را سوزاند چه کـند از دل اگـر نـالـۀ زهرا نکشد بـارِ اول که در این خـانـه نـبـوده امـا کاش میشد به کـنـارِ پسـرش پا نکشد سینه وقتی که بسـوزد نَفَـست میگیرد نیست امـیـد که کـارش به تَـقَـلا نکشد پسرش چاک گریبان زده بر بالـیـنـش چه کـند دسـت اگر بر سـرِ بـابا نکشد ظرفِ آبی به لبش دید فقط گفت حسین نَـفَـسی نـیـست اگر وای حـسـینا نکشد کربلا آب رسید و به زمین اما ریخت خواست نامرد که یک آه هم آقا نکشد دست خواهر به سرش، داشت دعایی شاید لـحـظـۀ آخـرِ او کـار به دعـوا نـکـشد ضربـهها اینهمه بر صورت آقـا نزنید هیچ کس نیست که یک تیغ در اینجا نکشد شـعـلـه اُفـتـاده به دامـانِ یـتـیـمـی امـا میدَود تا که کسی گیسوی او را نشکد بیـشـتر میشـود آتش اگر اینـقـدر دَوَد عمّه ایکاش که این شعله به بالا نکشد میبَرد هرچه دلش خواست حرامی باشد کاش فـریـاد سـرِ دخـتـر نـوپـا نـکـشد خوب شد بود عمو بر سر نیـزه تا که حالِ این خـواهرِ تنهـا به تمـاشا نکشد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
اگر ز زهـر جفا سوخت نازنین بدنت شکر خدا که نیـزه نخـورهست بر تنت ندید پیکـر تو زخـم و، سر بـریده نشد ز سم اسب نگـشته است پاره پیرهنت ز سوز زهر و عطش بال و پر زدی اما ندیـد خـواهر تو لحـظهای نفس زدنت هـزار شکـر بـرایت کـفـن مـهـیـا بـود حصیر مردم صحرا نـشین نشد کـفنت عدو به مجلس می خوارهها تو را آورد ولی به خنده نزد چوب بر لب و دهنت
: امتیاز
|
سرود ولادت امام محمد باقر علیهالسلام
سر زد طلوع رحمت از طور الهی آمـد به دنـیـا پـنـجـمـیـن نـور الـهـی دلهای یاران، خوشحال و شاد است این نـور چـشـمِ، زیـن الـعـبـاد است آمد عزیزِ، زهرا و حیدر الله اکــبـــر الله اکــبــر... الله اکـبـر الله اکـبـر؛ الله اکـبـر الله اکـبـر *********************** ماهِ رجـب زینت گرفته از وجودش قربانِ دستانِ کریم و لطف و جودش بر هر دو عـالـم، سـرور خوش آمد مـولا و عـشـق و، دلـبـر خـوش آمد آمد شفـیعِ، فردای محـشر الله اکــبـــر الله اکــبــر... الله اکـبـر الله اکـبـر؛ الله اکـبـر الله اکـبـر *********************** ای نـور چشمِ فاطمه بر ما عطا کن ما را دعـا کن، عبد درگـاه خـدا کن ای راه عــشــقــت، راه ســعــــادت نــام تــو بُـــردن، مــا را عــبـــادت اُنظُر اِلَـینا، ای نـور داور الله اکــبـــر الله اکــبــر... الله اکـبـر الله اکـبـر؛ الله اکـبـر الله اکـبـر
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیهالسلام
نـور؛ وقـتی اولِ ماهِ رجـب سر میزند عاشق انگاری، به سویِ دلبرش پَر میزند ملتمس؛ امید دارد، حسرتش بیهوده نیست خانۀ خورشید را تا صبح، گر در میزند عشق، یعنی: عاشقی فارغ زِ غوغای جهان رویِ لوحِ سینهاش، نقشی زِ دلبر میزند تا ببـیـند رویِ صاحبخانه را، امیدوار میزند در را؛ نشد وا، بارِ دیگر میزند "يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ" گفتم، بعد از آن دیدم از شرقِ دلم، خیری عیان سر میزند دل سپردم بر نگاهش، نیک میآید جواب هرچه دارد این گـدا، فالِ مکرر میزند ایها الـباقـر! اَلا ای پنجـمـین نـورِ خـدا! قلبِ من، با عشقِ تو، تا روزِ آخر میزند
: امتیاز
|
سرود ولادت امام محمد باقر علیهالسلام
یثرب دوباره گشته است پُر ز شور و شادی گوید با شور و با شعف؛ نکتهای منادی گلی ز گلزار دین؛ ز لطـف حق وا شده نـور خـدا سـاجـدین؛ بنـگـر که بابا شده حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد *********************************************** در آسـمان دین حق؛ ماهی گشته ظاهر عالم هستی روشن از؛ شمس روی باقر مـاه مـنـوّر رسـید؛ گـل مـعـطـر رسـیـد بـاقـر گـل فـاطـمه؛ ز نسل حـیدر رسید حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد *********************************************** مدینه امشب پُر شد از؛ نـور حی سرمد از مـقـدم پـنـجـم ولی؛ دومـیــن مـحـمـد پیچیده عـطر جنان؛ زیبا گـلی شد عیان ز مـقـدم پـاک او؛ صفـا گـرفـتـه جهـان حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد *********************************************** امشب در عالم زد قدم؛ پنجمین مه دین معنی آیـات مبـین؛ نور و فجر و یاسین پنجم گل عصمت است سرتا بپا رحمت است نام گل ساجدین؛ بر شیعیان عزت است حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد *********************************************** شد بر حسن نور عین؛ این گـل ولایـت تمـام هـستی حـسین؛ پـا به سر عـنـایت پیـچـیـده هر جا خبر؛ داده ولایت ثـمـر بر ساجدین هدیهای؛ داده خـدا گل پـسر حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد *********************************************** فاطمـۀ بنت حـسن؛ بـوسه زد به رویش چارم گل باغ ولا؛ مست عطر و بویش مدینه شد غرق نور؛ گشته چو وادی طور ز مقدمش هرکجا؛ پیچیده عطر حضور حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد *********************************************** ای بـاقـر عـلم نـبـی؛ عـاشـق تو هـسـتم در شب میـلاد بگـیر؛ از کـرم تو دستم آمـدم از لـطـف تـو؛ بـه درگـه تـو پـنـاه عـزیـز آل رسول؛ بر سائـلت کن نگـاه حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد *********************************************** ذرهپروری از ازل؛ بوده خلق و خویت ای پنجمین نـور خـدا؛ دست من بسویت شرمنده امشب من از؛ احسان باقر شدم از لطف خاص خدا؛ مـهـمان باقـر شدم حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد *********************************************** شکـرلله گـردیـدهام؛ ریزهخـوار خوانت در شب مـیلاد شـما؛ گـشـته مـیـهـمانت ای رهـبـر بیحـرم؛ من سـائل این درم بر سـائـل روسـیـه؛ لطـفی نـما از کـرم حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد *********************************************** کجـا روم از درگـهت؛ من کـسی ندارم هستی تو از لطف خدا؛ نـور قلب زارم ای پـسر فـاطـمه؛ تـویی همه هست من به حق مادر بگیر؛ از کرمت دست من حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام محمد باقر علیهالسلام
خدا را مغفرت خواهی، بیا در مکتب باقر نبی را هر صفت خواهی، بیا در مکتب باقر بزن زانوی تکریمش، که او مولاست عالم را ز سر تا پاست بالایش، شبیهِ مصطفی جدش ز پا تا سر تولایش، شبیهِ مرتضی جدش مُزین شد چه فرخنده، ز سرمد نام نیکویش صفاتِ حضرت داور، نشانِ حضرت باقر همه اوصافِ پیغمبر، از آنِ حضرت باقر شکافد علمِ سرمد را به اذنِ حضرت زهرا چه تبـیینهای زیبایی، ز آیات خدا دارد چه تشبیهات یکتایی، ز کشتیِ ولا دارد تمامِ حوزههای علمیه، مرهون او هستند در ایامی که حتی، یک سخن از دین نبود اصلاً نشان در امتِ اسلام، از آئین نبود اصلاً ز فرصت بهره برداریِ کامل کرد، اعجازش خدا را با دعا و استغاثه خواند، هر گاهش پر از شور و نوا شد، هر مناجاتِ سحرگاهش در آن دورانِ وانَفساه، تا دشمن به خود آید علَم زد بر فرازِ عرش، توحید و ولایت را جهانی کرد، ایمان بر نبوت را، هدایت را علومی که شروعش از دلِ گودال میجوشد از آنروزی که دانش، نیزه باران، سنگ باران شد نزولِ قطرههای علم، در رگهای یاران شد قسم بر بنـدگیِ بینظـیرِ حضرتِ زینب زلالِ معرفت خواهی، به درسِ کربلا بنگر هدایت را به زیز دست و پا، غرقِ بلا بنگر اسیری را ببین، بانوی حق بر اُشترِ عریان همینجا میشود پیدا، دلیل پرچمِ روضه که روشن میشود بر ما، چراغِ ماتمِ روضه همیشه یادِ ما باشد، که باید روضهها باشد صدای روضه اول بار نیز، از قتلگاه آمد صدای خواهری از دشتِ خون، از خیمهگاه آمد مَبر رَأسِ حسینم را، مَکِش خنجر به این حنجر
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیهالسلام
چه خوب شد که روی خاک مُرده پا گذاشتی خوش آمدی قدم به روی چشم ما گذاشتی چه منـتّی سـر قَـدَر، سر قـضا گذاشتی تویی که پـای جای پـای انبـیا گـذاشتی تو را که آفرید حق به خویش گفت آفرین تو آمدی و خنده شد نصیب زین العابدین تو آمدی که کامل از کمال تو شود کلام رسانده جابر از رسول حق به جانبت سلام نشسته در رگ تو خون نافذ دو تا امام در این مقام هیچکس نگشت با تو هم مقام صفا گرفـته خانه امامت از حضور تو تو آمدی مدینه غرق نور شد ز نور تو تو از تـبار فـاطـمه تو معـنی صداقـتی تو از شکوه مرتضی تو وارث شجاعتی تو از حسینی و حسن تو جلـوه امامتی رجب مرجب از تو شد تو چشمه هدایتی تویی که مـثل نـور سمت آیـنه شتافـتی تویی پیـمبری که نیل عـلم را شکافـتی عزیز زین العابدین هزار جان فدای تو هـمه زمـیـنـیان و آسـمـانـیـان فـدای تو و پیر و کودک و جوان و نوجوان فدای تو به هر مکان و هر زمان و هر زبان فدای تو فـدای تو که پنجـمین چراغ آل احـمدی فـدای نـام پـاک تو که دومـین محـمدی نگاه کن که یک به یک همه مسافر توأیم کجـا بـدون زائـری تـمـام زائـر تـوأیـم هـمه به زیـر دِین قـال قـال باقـر توأیم اشـاره کن بـبـین که بـنـده اوامـر توأیم قیام ما قعـود ما ز برکت قـنوت توست هزار مطلب نگفته در دل سکوت توست بـنـا کـنـیم عـاقـبت بـقـیـع، گـنـبـد طـلا برای تو ضریح و مرقـدی شبیه کربلا که دور آن نشستهاند یک به یک فرشتهها چه صحنهایست صحن تو کنار صحن مجتبی فـدای غـربت تو ای نهفـته در دل بقیع فـدای غـربت تو ای چراغ محفـل بقیع
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام محمد باقر علیهالسلام
روشـن جـهـان ز نـام تو یا باقرالعلوم نشناخـت کـس مـقـام تو یا باقـرالعلوم عمریست درس عشق در این خانه خواندهایم روشنتـرین سـتـارۀ دنـیـای مـعـرفت ای در حـدیث ناب تو دریـای معرفت ما پـای مـنـبرت به سعـادت رسیدهایم مـا با تـوأیـم اگر به هـدایت رسـیدهایم غـرقـنـد اهـل عـلـم به دریـای منبرت چون قطرهایست علم همه پای منبرت ای آبــروی عـلـم، جـهـان وام دار تـو حـرفی نـداشـتـنـد بـزرگـان کـنـار تـو رؤیـا شـده مـدیـنـه و صـبـح زیـارتت مـا را بـبـر به دیـدن شـرح کـرامـتت
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیهالسلام
پیک شادی به شادمـانی گفت آفـرینش دوباره پُر شوراست در سپـیـده دم طلوع و ظهور آسمان و زمین پُر از نور است نور صبح از سپیده علم است شـبنـشـیـنـان عـالـم ملکـوت همه سـوی زمین نگـه کردند روی دامـان مـهـر مـه دیدنـد کسب نور از فروغ مه کردند روز میلاد ماه خورشید است همه عـرشـیان به هم گـفـتـنـد سـیـد الـسـاجـدیـن گـلـی دارد تا که شـکـر خـدا بـه جـا آرد در مـصــلا نــمــاز بـگــذارد همه این شوق وشور را دیدند همه اصحـاب مـعـرفت دارند شـوق بــشـنـیـدن کـلام تـو را با شکوه و به احترام و وضو روی لـب میبـرنـد نام تو را ای ز وصف و ز مدح بالاتر ای که بر رهروان علم و شرف گـنج عـلم و شـرافـت آوردی تو به کانون عشق و مکتب علم در فـضـیـلـت هـشــام آوردی مـکـتب تـو فـقـیـه پـرور بـود هـرکه شـد تـشـنـه مـحـبت تو جام عـشق و وفـا به او دادی به کمیت و به حـمیری نوری ز ســــحـــرگـــاه آرزو دادی هرکه مهر شما محبت اوست من کـه از سـاحـل محـبت تو رو بــه دریــای جــود آوردم بـر تـو و خـانـدان اطـهـر تـو احــــــتـــــرام و درود آوردم به «وفـائی» تو الـتـفـاتی کن
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام محمد باقر علیهالسلام
جلـوه میبـارد از جـمالِ علی جذبه میجوشد از جلالِ علی همه خـیـراتِ آسـمان و زمین نـوشِ جـانِ عـلـی و آلِ عـلی هرچه دارد خدا به خاطر اوست هر چه دارد خـدا حلالِ عـلی مرتـضی را چه کار با عـالـم هست عـالـم فـقـط وَبـالِ علی ای نفسهات در خِصالِ صدوق ای بزرگیت از خِصالِ علی همـۀ حـرف توست قـالَ نـبی همۀ حـالِ تـوسـت حـالِ عـلی آمـدی تا که بـا تو ما بـرسـیـم ما همه مـیـوههایِ کـالِ عـلـی لطف زهـرا تو را به ما دادند از کَـرَمـخـانـۀ عـیــالِ عــلـی شب شب عشق آفرین، علی است ای نــمــازِ مــطــهــرِ زهــرا سـجــدههـای مـعــطـرِ زهــرا خـیـرهای خـیـره بر مقـاماتش مــثـلِ قــابـی بــرابــرِ زهــرا میوزد در هـوای گـیـسـویت عـطـرِ گلهایِ قـمصرِ زهـرا آســمـانـی و مــژدهات را داد به زمـیـنهـا پـیـمـبــرِ زهــرا بیخودی نیست فـاطمی هستی پُــری از نــورِ کـوثـرِ زهــرا مـیزنـد مــوج در احـادیـثـت جـلــوههــای مُــکــررِ زهــرا بـا شـمـا جـبــرئـیـل نــامِ مـرا مـیرسانـد به محـضرِ زهـرا فاطمه عاشق همین علی است ای طـلـوعِ عـلـیالـدوامِ حسن آفــتــابِ بــلــنــدِ بــامِ حـســن جـابـر آوردهات سـلامِ رسول مـادرت گـفـتهات سـلامِ حسن میرسـنـد از تـبـارِ مادریات هـفت مـعـصوم بر امام حسن حـسـنـیزادهای از آلِ حـسـین ای حـسیـنیتـرین کـلامِ حسن دست تو دست مجـتـبای کریم به تو زیـبـنـده است نامِ حسن به عـمـویت ارادتت پـیـداست در بـقـیـعی به احـتـرامِ حـسن چـارتا مـجـتـبـی کـنارِ هـمـید ای تــمـامِ شــمـا تـمـامِ حـسـن هم حسن هم حسین این علی است ای محـمـد ترین دعایِ حسین دومـین احـمـدِ حرایِ حـسـین آمـدی تـا بـه انــتــهـا بــرسـد امـتـدادی از ابـتـدایِ حـسـیـن از پــدر ارث بُـردهای، داری به سرِ شـانـهات رَدایِ حـسین آنکه روزی “حسینُ مِنی “گفت گفت مثلَش تویی برایِ حسین ای عـلــی اکـبــرِ امــام شــده اکـبـرِ بـعـدِ کـربـلایِ حـسـین تـو حـسـیـنـیـۀ خــدا هـســتـی با تو مانـدیم در هجایِ حسین عشق دنبالِ آخرین علی است شبِ لبخندِ پنجـمین علی است
: امتیاز
|